تئوری تویینگ

تئوری تویینگ

با نگاهی به نیروهای وارد بر پاراگلایدر در حال پرواز، مشاهده میکنیم جاذبه زمین از یکطرف وسیله رامستقیم به سمت پایین می کشد و در طرف مقابل نیروهای آیرودینامیکی قرار دارند . این نیرو ها را نیروی برا و پسا می نامیم که هر کدام بخشی از نتیجه و برایند نیروهای تولید شده محسوب می شوند. برایند نیروهای آیرودینامیکی برابر است با نیروی وزن و نیروی پسا خلاف جهت و به موازات مسیر پرواز است . هنگامی که نیروی جدیدی که همان نیروی کشش باشد به آن وارد شود وسیله همان رفتار را که با نیروی جاذبه داشته انجام می دهد و در نتیجه زاویه موقعیت جدیدی را تشکیل می دهد .

p004

هنگامی که یک نیروی جدید نیروی کشش به گلایدر اضافه می شود عکسلعمل گلایدر برای AF همان شرایط نیروی گرانش را در پرواز جایگزین می کند با وجود تغییر زاویه موقعیت هیچ گونه تغییری در زاویه حمله حاصل نمی شود چراکه زاویه حمله بین وتر و باد نسبی در خلاف جهت حرکت محاسبه می شود .
زاویه B نیز بین جهت جاذبه و وتر محاسبه شده و در هر دو حالت پرواز آزاد و در حالت کشش برابر است AF حاصل برایند نیروی کشش و جاذبه است و عامل می شود وسیله همواره به جلو متمایل می شود . هنگامی که به نیروی جاذبه فشار وارد می شود زاویه موقعیت تغییر می کند و لبه حمله به بالا متمایل می شود . نیرو های وارد بر تویینگ زمینی و هوایی ترسیم شده اند.
به زاویه های A و B توجه کنید این زاویه ها در مقایسه با پرواز آزاد بدون تغییر باقی مانده اند. همچنین نکته مهم مقایسه بین تویینگ هوایی و زمینی است که در نحوه زمینی ترکیب نیروی کشش با جاذبه زمین است و جهت اعمال نیرو تا حد زیادی رو به پایین و در خلاف جهت نیروی لیفت قرار دارد و این امکان وجود دارد وسیله در شرایط Over loading قرار گیرد .
در توینگ هوایی نیروی کشش در برابر نیروی درگ قرار دارد که بسبار کمتر از نیروی لیفت است .

p004 2

Image

```html

تحلیل وضعیت پرواز پاراگلایدر: مقایسه پرواز پایدار و پرواز تحت کشش

در این متن، توصیف کلی و تحلیل دقیقی از وضعیت پرواز پاراگلایدر در دو حالت پرواز پایدار (Steady Flight) و پرواز تحت کشش (Fly Path Under Tow) ارائه شده است. همچنین، به یک سناریوی خطرناک، یعنی قطع ناگهانی طناب بکسل، و نحوه مواجهه با آن پرداخته شده است.

تحلیل بخش‌های پرواز

  • پرواز پایدار: در این حالت، پاراگلایدر با یک زاویه سرش (Glide Angle) حدود ۷ درجه زیر افق پرواز می‌کند. این زاویه، نشان‌دهنده نسبت نیروی بالابر به نیروی پسا است که به آن نسبت سرش (Glide Ratio) نیز گفته می‌شود. هرچه این زاویه کمتر باشد، پاراگلایدر مسافت افقی بیشتری را نسبت به ارتفاع از دست‌رفته طی می‌کند.

  • پرواز تحت کشش: در این حالت، پاراگلایدر به وسیله یک نیروی کشش خارجی (TF) به جلو کشیده می‌شود. بال در یک وضعیت دماغه بالا (Pitch Attitude) ۳۰ درجه نسبت به افق قرار دارد، اما به دلیل وجود نیروی کشش، مسیر پرواز آن به سمت بالا و با زاویه ۲۸ درجه نسبت به افق است.

زاویه حمله (AoA): در این حالت، زاویه حمله (AoA) بال تنها ۲ درجه است. این مقدار کوچک، از اختلاف بین وضعیت دماغه بال (۳۰ درجه) و زاویه صعود (۲۸ درجه) به دست می‌آید. وجود یک زاویه حمله کوچک، نشان‌دهنده پرواز کارآمد و پایدار در حین بکسل است و خطر واماندگی (Stall) را به شدت کاهش می‌دهد.

سناریوی خطرناک: قطع ناگهانی طناب بکسل

مهم‌ترین بخش آموزشی این تحلیل، مواجهه با خطر قطع ناگهانی طناب بکسل است. برخلاف تصور رایج، در این شرایط، خطر اصلی واماندگی (Stall) نیست، بلکه شیرجه (Dive) و جمع‌شدگی پیشانی (Frontal Collapse) است.

  • علت خطر: در لحظه قطع شدن طناب، نیروی کشش که بال را در وضعیت دماغه بالا نگه داشته، ناگهان از بین می‌رود. این امر باعث می‌شود که بال، به دلیل انرژی ذخیره‌شده و وضعیت دماغه بالای خود، به شدت به جلو جهش کرده و شیرجه بزند. این شیرجه ناگهانی، زاویه حمله (AoA) را به شدت کاهش می‌دهد (ممکن است حتی به مقادیر منفی برسد) و باعث جمع‌شدگی پیشانی (Frontal Collapse) بال می‌شود.

  • اقدام صحیح و حیاتی خلبان: خلبان باید این جهش را پیش‌بینی کرده و به سرعت با آن مقابله کند.

    • اقدام صحیح: به محض احساس قطع شدن کشش، خلبان باید به طور فعال و کنترل‌شده ترمزها را بکشد. این کار از جهش بال به جلو جلوگیری کرده، آن را بالای سر نگه می‌دارد و مانع از کاهش ناگهانی AoA و جمع‌شدگی می‌شود.

    • اقدام غلط: رها کردن ترمزها یا استفاده از اسپید سیستم، این جهش و شیرجه را تشدید کرده و تقریباً به طور قطع به یک جمع‌شدگی خطرناک منجر خواهد شد.

نتیجه‌گیری نهایی

این دیاگرام و تحلیل، یک درس کلیدی به خلبانان پاراگلایدر می‌دهد: هنگام بکسل، هرچند که بال در یک وضعیت دماغه بالا (High Pitch Attitude) قرار دارد، اما زاویه حمله آن به لطف نیروی کشش، کوچک و ایمن باقی می‌ماند. با این حال، باید همواره برای یک اتفاق ناگهانی، یعنی قطع شدن طناب بکسل، آماده بود. در چنین شرایطی، خطر اصلی شیرجه و جمع‌شدگی است، نه واماندگی. خلبان باید با اعمال ترمز به صورت کنترل‌شده، از این جهش جلوگیری کند تا بال در وضعیت ایمن باقی بماند.

```

تحلیل موقعیت‌های خطرناک در دو سر طیف توو ینگ پاراگلایدر

در نمودار ارائه‌شده، دو موقعیت خاص (در سمت چپ و راست تصویر) با رنگ قرمز نمایش داده شده‌اند که هر دو نشان‌دهنده شرایط هشدار و خطر در اجرای توو با پاراگلایدر هستند. در هر دو حالت، فشار طناب (PTV) با حداکثر مقدار مجاز (۶۵٪) نشان داده شده است.

سمت چپ تصویر: (زاویه ۳۵ درجه، ارتفاع پایین)

وضعیت: پاراگلایدر در ارتفاع پایین یا شروع توو قرار دارد؛ زاویه طناب با زمین زیاد است.

دلیل هشدار: اعمال فشار بالا (PTV=65%) در این مرحله بسیار خطرناک است چون:

پاراگلایدر هنوز کاملاً اوج نگرفته و ممکن است بال عقب بیافتد یا حتی به سمت زمین کشیده شود.

ریسک وارونه شدن (lock-out)، شتاب ناگهانی و عدم کنترل پرواز وجود دارد.

توصیه ایمنی: در این مرحله باید کشش طناب کم (حدود ۲۰٪ یا کمتر) باشد تا پاراگلایدر فرصت پیدا کند به موقعیت پایدار برسد.

سمت راست تصویر: (زاویه ۸۰ درجه، ارتفاع بالا)

وضعیت: پاراگلایدر در ارتفاع بالا و تقریبا عمود قرار دارد؛ طناب تقریباً در راستای عمود قرار گرفته است.

دلیل هشدار: اعمال فشار بالا (PTV=65%) در این موقعیت نیز خطرناک است چون:

در شرایطی که طناب تقریباً عمودی است، فشار زیاد می‌تواند منجر به شتاب ناخواسته یا آسیب به تجهیزات شود.

فشار بیش از حد، استرس اضافی بر روی بال، بندها و تجهیرات وارد می‌کند.

توصیه ایمنی: در این مرحله باید کشش طناب کاهش یابد (کمتر از ۲۰٪)، تا انتقال به مرحله پایدار و ایمن انجام شود.

نتیجه‌گیری:

در هر دو سر طیف پرواز حین توو (هم در شروع و هم در انتها)، اعمال فشار بالای طناب خطرناک و ممنوع است.

بهترین ایمنی و راندمان زمانی به‌دست می‌آید که فشار طناب در هر لحظه با توجه به زاویه طناب و موقعیت خلبان و بال تنظیم شود.

نکته ایمنی:

در مجموع، تنظیم تدریجی و متناسب فشار طناب در مراحل مختلف توو، تضمین سلامت و کیفیت پرواز را به دنبال دارد.

Image

تحلیل تفکیکی نیروها: چرا زوایای مختلف بکسل رفتار متفاوتی دارند؟

برای درک این موضوع، بیایید نیروی کشش طناب (Tow Force - FT) را به دو مؤلفه افقی و عمودی تجزیه کنیم. رفتار سیستم به نسبت این دو مؤلفه بستگی دارد.

سناریوی اول: زاویه بکسل کم (نزدیک به افق - شروع بکسل)

این حالت در دیاگرام با زوایای ۲۰° و ۴۰° نشان داده شده است.

۱. تجزیه نیرو:

  • مؤلفه افقی (FT_horizontal): در زوایای کم، این مؤلفه بسیار بزرگ و غالب است.

  • مؤلفه عمودی (FT_vertical): این مؤلفه کوچک و ناچیز است.

۲. نقش اصلی نیروی کشش:

در این حالت، وظیفه اصلی نیروی کشش، غلبه بر نیروی پسا (Drag) و تولید سرعت رو به جلو است. معادله حرکت به این شکل است: FT_horizontal > Drag. این نیروی مازاد باعث شتاب گرفتن گلایدر به سمت جلو می‌شود.

۳. مکانیسم صعود:

صعود در این مرحله نتیجه مستقیم پرواز آیرودینامیکی است.

  • سرعت رو به جلوی ایجاد شده توسط وینچ، باعث ایجاد باد نسبی قوی بر روی بال می‌شود.

  • این باد نسبی، نیروی برآ (Lift) قدرتمندی را تولید می‌کند که بسیار بیشتر از وزن خلبان (Lift > Weight) است.

  • این نیروی برآی مازاد، باعث صعود سریع گلایدر می‌شود.

۴. راندمان و شباهت به بکسل هوایی (Aerotow):

  • بالاترین راندمان: این کارآمدترین فاز بکسل است. تقریباً تمام انرژی مصرفی وینچ به انرژی جنبشی (سرعت) و پتانسیل (ارتفاع) گلایدر تبدیل می‌شود.

  • شباهت به بکسل هوایی: این حالت دقیقاً شبیه به بکسل توسط یک هواپیمای دیگر است. در آنجا نیز هواپیمای کشنده، نیرویی عمدتاً افقی برای غلبه بر درگ فراهم می‌کند و گلایدر با استفاده از آیرودینامیک خود صعود می‌کند. به همین دلیل این فاز، ایمن‌ترین، پایدارترین و کارآمدترین بخش بکسل است.

سناریوی دوم: زاویه بکسل زیاد (نزدیک به عمود - انتهای بکسل)

این حالت در دیاگرام با زاویه ۸۰° (گلایدر قرمز در بالا) به تصویر کشیده شده است.

۱. تجزیه نیرو:

  • مؤلفه عمودی (FT_vertical): در زوایای زیاد، این مؤلفه بسیار بزرگ و غالب می‌شود.

  • مؤلفه افقی (FT_horizontal): این مؤلفه بسیار کوچک و تقریباً صفر می‌شود.

۲. نقش اصلی نیروی کشش:

در این مرحله، نقش نیرو به کلی تغییر می‌کند. وظیفه اصلی آن دیگر تولید سرعت نیست، بلکه مقابله مستقیم با نیروی وزن (Gravity) است. معادله توازن نیروها به این شکل در می‌آید: FT_vertical + Lift ≈ Weight.

۳. مکانیسم صعود و دلیل کاهش نرخ آن:

  • کاهش شدید نرخ صعود: از آنجایی که مؤلفه افقی نیرو تقریباً وجود ندارد، هیچ شتاب رو به جلویی ایجاد نمی‌شود. گلایدر دیگر به صورت آیرودینامیکی صعود نمی‌کند، بلکه بیشتر شبیه یک بادبادک (Kite) توسط طناب به سمت بالا نگه داشته شده است.

  • قرارگیری کشش در برابر لیفت: نیروی کشش طناب (که تقریباً عمودی است) و نیروی برآی بال (که عمود بر باد نسبی است) هر دو در جهت بالا عمل می‌کنند تا با وزن مقابله کنند. اما چون نیروی محرکه افقی وجود ندارد، بال نمی‌تواند به طور موثر "گام" بردارد و صعود کند. انرژی وینچ صرفاً صرف نگه داشتن گلایدر در ارتفاع می‌شود، نه افزایش آن.

۴. راندمان و خطر:

  • پایین‌ترین راندمان: این ناکارآمدترین فاز بکسل است. انرژی زیادی توسط وینچ مصرف می‌شود اما نرخ صعود نزدیک به صفر است.

  • خطرناک‌ترین فاز:

    • کاهش پایداری: گلایدر دیگر پایداری ذاتی آیرودینامیکی خود را ندارد و به شدت به کشش طناب وابسته است.

    • خطر قفل‌شدگی (Lockout): کوچکترین انحراف جانبی می‌تواند به سرعت تشدید شود زیرا نیروی بازگرداننده افقی از سمت طناب وجود ندارد.

    • حساسیت بالا: سیستم به شدت به تغییرات کشش و وزش باد حساس می‌شود.

جدول مقایسه

مشخصه

زاویه بکسل کم (۲۰° - ۴۰°)

زاویه بکسل زیاد (≈ ۸۰°)

مؤلفه اصلی نیرو

افقی (Horizontal)

عمودی (Vertical)

نقش اصلی نیرو

غلبه بر پسا (Drag) و تولید سرعت

مقابله با وزن (Weight)

نرخ صعود

بالا و موثر

پایین و نزدیک به صفر

راندمان

بسیار بالا

بسیار پایین

سطح خطر

پایین (پایدار)

بالا (ناپایدار و حساس)

شباهت

بکسل هوایی (Aerotow)

بادبادک (Kite)

نتیجه‌گیری نهایی:

یک بکسل زمینی موفق، فرآیندی است که در آن از فاز بسیار کارآمد و ایمنِ زاویه کم برای کسب حداکثر ارتفاع استفاده می‌شود و سپس فاز ناکارآمد و خطرناکِ زاویه زیاد با دقت و مهارت توسط اپراتور وینچ (با کاهش تدریجی نیرو) مدیریت می‌شود تا خلبان در ایمنی کامل طناب را رها کند.

Image

تحلیل دقیق نیروها و مقادیر

دیاگرام یک "مثلث نیروها" را نشان می‌دهد که وضعیت تعادل یا حرکت با شتاب ثابت سیستم را توصیف می‌کند. هر نیرو با یک بردار (فلش) نمایش داده شده که جهت و اندازه آن را مشخص می‌کند.

PTV (Poids total volant)

  • معنی: این عبارت فرانسوی به معنای "وزن کل پروازی" (Total Flying Weight یا TFW) است.
  • مقدار: 80 DaN (دکانیوتن).
  • توضیح: این نیرو، نیروی گرانش است که به کل مجموعه (خلبان + تمام تجهیزات شامل بال، هارنس و …) وارد می‌شود. جهت آن همیشه به صورت عمودی به سمت پایین است.
  • نکته مهم: واحد DaN یا دکانیوتن تقریباً معادل کیلوگرم-نیرو (kgf) است. بنابراین، 80 DaN به این معنی است که وزن کل سیستم تقریباً ۸۰ کیلوگرم است.

TC (Tension du câble)

  • معنی: این عبارت فرانسوی به معنای "کشش کابل" است.
  • مقدار: 61.5 DaN.
  • توضیح: این نیرویی است که کابل وینچ به خلبان وارد می‌کند. جهت این نیرو در راستای خود کابل است و خلبان را به سمت جلو و بالا می‌کشد.

PA (Portance Aérodynamique)

  • معنی: این حرف اختصاری برای "نیروی آیرودینامیکی" (به فرانسوی: Portance Aérodynamique) به کار رفته است. این نیرو، برآیند تمام نیروهای آیرودینامیکی است که بال در اثر حرکت در هوا تولید می‌کند (شامل نیروی Lift یا برآر و نیروی Drag یا پسا).
  • مقدار: 118.63 DaN.
  • توضیح: این بردار (قرمز رنگ) نیرویی را نشان می‌دهد که خود بال تولید می‌کند تا در هوا باقی بماند و در مقابل نیروی وزن و کشش کابل مقاومت کند. جهت آن به سمت بالا و کمی به سمت عقب است.

رابطه بین نیروها:

Feature Box

تحلیل نیروها و بار بال در پرواز با وینچ | آموزش پاراگلایدر

تحلیل افزایش بار بال (Wing Loading) در هنگام کشش با وینچ

پرواز با پاراگلایدر به وسیله سیستم کشش کابل (وینچ)، یکی از روش‌های متداول برای تیک‌آف در مناطق مسطح است. اما این روش، فیزیک و نیروهای متفاوتی را نسبت به یک پرواز عادی (گلاید) به بال تحمیل می‌کند. دیاگرام زیر، که توسط APPI تهیه شده، به خوبی نشان می‌دهد که چگونه نیروهای وارده در این فرآیند، بار موثر روی بال را به شکل قابل توجهی افزایش می‌دهند.

دیاگرام نیروهای وارد بر پاراگلایدر در هنگام کشش با وینچ
دیاگرام تحلیل نیروها در حین تیک‌آف با وینچ.

درک نیروهای موجود در دیاگرام

برای درک کامل موضوع، ابتدا باید با سه نیروی اصلی که در این دیاگرام نمایش داده شده‌اند، آشنا شویم:

  • PTV (Poids total volant): این عبارت فرانسوی به معنای "وزن کل پروازی" است. این نیروی گرانش است که همیشه به صورت عمودی به سمت پایین عمل می‌کند. در این مثال، مقدار آن 80 DaN (دکانیوتن) است که تقریباً معادل وزن یک مجموعه ۸۰ کیلوگرمی (خلبان + تجهیزات) است.
  • TC (Tension du câble): به معنای "کشش کابل" است. این نیرویی است که وینچ از طریق کابل به خلبان وارد می‌کند. جهت آن در راستای کابل و مقدار آن در این لحظه 61.5 DaN است.
  • PA (Portance Aérodynamique): این نیرو، "نیروی آیرودینامیکی کل" است که بال تولید می‌کند. این نیرو برآیند نیروی برآر (Lift) و پسا (Drag) است و برای مقابله با وزن و کشش کابل ایجاد می‌شود. مقدار آن در دیاگرام 118.63 DaN محاسبه شده است.

نکته کلیدی: تفاوت بار واقعی و بار موثر

بار واقعی همان وزن کل پروازی (PTV = 80 DaN) است و ثابت می‌ماند. اما بار موثر، نیروی کلی است که بال در هر لحظه برای حفظ پرواز تحمل می‌کند. این دیاگرام روشن می‌سازد که بار موثر در هنگام وینچ، بسیار بیشتر از بار واقعی است.

مقایسه بار بال در دو سناریوی مختلف

با مقایسه بار وارد بر بال در یک پرواز عادی و پرواز با وینچ، می‌توانیم میزان این افزایش بار را به خوبی درک کنیم.

شرایط پرواز نیروی اصلی برای مقابله بار موثر روی بال
پرواز عادی (گلاید مستقیم) فقط وزن کل پروازی (PTV) 80 DaN
پرواز با وینچ (طبق دیاگرام) ترکیبی از وزن (PTV) و کشش کابل (TC) 118.63 DaN

همانطور که جدول بالا نشان می‌دهد، در شرایط کشش با وینچ، بال مجبور است نیرویی معادل ۱۱۸.۶۳ دکانیوتن تولید کند. این مقدار تقریباً ۴۸٪ بیشتر از بار در یک پرواز عادی است! به بیان ساده‌تر، بال در این وضعیت طوری رفتار می‌کند که گویی خلبانی با وزن حدود ۱۱۹ کیلوگرم در حال پرواز با آن است، در حالی که وزن واقعی مجموعه تنها ۸۰ کیلوگرم است.

مفهوم "اور وینگ لودینگ" (Over Wing Loading) در عمل

هر بال پاراگلایدر برای یک محدوده وزنی مشخص (مثلاً ۸۵-۱۰۵ کیلوگرم) طراحی و گواهی‌نامه دریافت کرده است. این محدوده بر اساس بار 1G یا پرواز عادی تعریف می‌شود.

در سناریوی ما، اگر خلبان از بالی با محدوده وزنی ۷۵-۹۵ کیلوگرم استفاده کند، وزن واقعی او (۸۰ کیلوگرم) کاملاً در محدوده مجاز است. اما بار موثر ۱۱۸.۶ کیلوگرمی در حین وینچ، بال را در شرایط "بار اضافی" یا Over Wing Loading قرار می‌دهد.

پیامدهای این وضعیت بر رفتار بال:

  • افزایش تنش ساختاری: فشار بسیار زیادی به لاین‌ها و ساختار کلی بال وارد می‌شود که ریسک آسیب‌دیدگی را افزایش می‌دهد.
  • واکنش سریع و تهاجمی: واکنش بال (در همه محورها؛ پیچ، رول و یاو) سریع‌تر و رفتار آن تهاجمی‌تر می‌گردد. بال به ورودی‌های خلبان و همچنین آشفتگی‌های هوا با انرژی و سرعت بیشتری پاسخ می‌دهد.
  • رفتار در هنگام کلاپس (Collapse): مقاومت بال در برابر کلاپس (جمع شدن) با افزایش وینگ لود بیشتر می‌شود؛ به دلیل فشار داخلی بالاتر، بال مستحکم‌تر به نظر می‌رسد. ولی در صورت رخ دادن کلاپس (به خصوص در اثر یک توربولانس شدید)، رفتار بال خشونت‌آمیز خواهد بود. باز شدن بال می‌تواند بسیار ناگهانی، سریع و با شیرجه‌های عمیق همراه باشد که کنترل آن مهارت بالایی را می‌طلبد.

نتیجه‌گیری

این تحلیل به وضوح نشان می‌دهد که پرواز با وینچ یک مانور با بار بالا است و نباید آن را با یک پرواز ساده اشتباه گرفت. خلبانان و اپراتورهای وینچ باید همیشه از این افزایش بار آگاه باشند و با مدیریت صحیح نیروی کشش و حفظ زوایای ایمن، از قرار گرفتن بال در شرایط خطرناک "اور وینگ لودینگ" جلوگیری کنند. درک این مفاهیم برای یک تیک‌آف ایمن و موفق با وینچ ضروری است.